در این پژوهش به بررسی انسانشناسانۀ سیر تحول ظروف ملامین در ایران پرداخته میشود، و مبنای آن چرایی تنزل سلیقة عامه در انتخاب ظروف ملامین و نقوش آن است. از آنجایی که در سالهای اخیر، بازخوانی فرهنگ در سالهای 1320 تا 1380، محدود به بازسازی کافهها و رستورانها و در مواردی گالریها بوده است، موضوع این پژوهش، بر اساس علاقۀ شخصی نگارنده، تحلیل و بررسی رابطۀ ظرف و مظروف از منظر اجتماعی است.
بدین ترتیب، در این پژوهش شناسایی ساختارهای فرهنگی، اجتماعی و تاریخی مصرفگرایی در تهران، با استفاده از آگهیهای سالهای 1323 تا 1380، مورد توجه قرار گرفت.
در مرحلۀ بعد، جنبههای انسانشناسانۀ مختلف مصرف ظروف ملامین و تأثیر آن بر زندگی عامۀ مردم بررسی شده است؛ در این بررسی با اقشار گوناگونی، از دستفروشها تا سمسارها و صاحبان رستوران و کافههای لوکس، مصاحبه شده است.
در این پژوهش میدانی، رویکردهای گوناگونی در مردم بازشناسی شد. آنها تحتتأثیر مسائل اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و مذهبی تجربههای متفاوتی را در خصوص مد و مصرفگرایی داشتهاند و این موجب رابطهای تعاملی میان عرضهکننده و مصرفکننده شده است.
آنچه گاه به مصرفکننده تحمیل میشود، ریشه در سود اقتصادی دارد و در این زمینه رسانهها بیشترین نقش را بر عهده دارند؛ به ویژه تلویزیون که بخش بزرگی از جامعه مخاطب آن هستند. در این شرایط تماشاکردن تلویزیون موجب پیامرسانی میشود.
با توجه به طبقات مختلف اجتماع، اصنافی چون هتلداری و رستورانداری، مراکز خرید و محلات، و بر اساس سبک مصرف غذا، آداب غذا خوردن، تعداد افراد خانواده، باورهای مذهبی و بافت فرهنگی هر خانواده و محله، سبک تصویرگری در ظروف ملامین در گذر زمان دستخوش تغییر شده است.
پرسشهای اصلی این پژوهش به شرح زیر هستند:
1- چه معیاری در انتخاب و مصرف ظروف ملامین از گذشته تا به امروز وجود داشته است؟
2- در استفاده یا عدم استفاده از ظروف ملامین، عناصر تصویری – یعنی ترکیببندی و رنگ و فرمشان- چه نقشی داشته است؟
3- پتروشیمی و صنعت پلاستیک در گسترش یا عدمگسترش فرهنگ مصرفگرایی، چه تأثیراتی داشته است؟


در پژوهش میدانی مؤلفههایی چون ارزان بودن، بادوام بودن، تنوع قطعات، اندازه، نقشها و رنگها فرضیههای اصلی محسوب شدهاند. مؤلفههای دیگری چون نوع برگزاری مراسم، برنامههای رسانههایی چون رادیو و تلویزیون، رسانههای اینترنتی چون گوگل و اینستاگرام و ماهواره به عنوان فرضیات فرعی مورد توجه قرار گرفتهاند..
مواردی که ذکر شد، ما را در جریان مدرنیته با تضادهایی روبهرو میکند. نمیتوان با قطعیت گفت که نوگرایی در مصرف صرفاً برخاسته از فرهنگ غرب است. در هر تمدن و در هر کشوری میتوان به مسئلۀ تغییر بر پایۀ بقا و بنیانهای اقتصادی پرداخت. برای مثال زمانی که کاربرد انواع آبمیوهگیری و یخچال فریزر یا اشیای کوچکتری چون واکس و لوازم بهداشتی مانند لاک و ماسک رواج یافته، طبیعی است که آگهی روزنامهها و مجلات تأثیر زیادی بر معرفی و تبلیغ این کالاها داشته باشند.
در این آگهیها، به منظور تأثیرگذاری بیشتر، کالای مورد نظر در قالب یک داستان و در صفحاتی با طراحی زیباتر و پررنگولعابتر معرفی میشد؛ یا برای مثال در آگهیهای قبلی و بعدی، محصولی متناسب با آن کالا به تکرار معرفی میشد تا مصرفکننده یا مخاطب به خرید آن محصول ترغیب شود. این تشویق و ترغیبها به خرید کالا، همسو با نظام اقتصادی و متناسب با رویکرد دستگاهها و کابینههای سیاسی است.
مصرف از ارکان مهم زندگی اجتماعی امروز است. زیرا شهروندان از رهگذر مصرف هویت خود را تعریف میکنند. آنها با انتخابهای خود در مصرف، سبک زندگی خود را اعلام میکنند و این انتخابها فردیتشان را شکل میدهد (فاضلی، نعمتاله، 16)[1].
ساخت فیلم و سریال، به واسطۀ نفود بر فرهنگ توده، تأثیر مهمی بر مصرفگرایی در جامعه دارد. زیرا فرهنگ توده فرم و ویژگی خاصی ندارد و مخاطبی که برخاسته از این فرهنگ باشد، به راحتی محتوا را میپذیرد و شروع به الگوبرداری میکند. این فرایند موجب شکلگیری یک سلیقۀ مشترک در میان یک قشر میشود و فرهنگ عامه را شکل میدهد.
[1] - نعمتاله، فاضلی، شهریور 1388، دو ماهنامه فرهنگی، هنری بیناب 14، شماره چهاردهم


بدون دیدگاه