پیرامون نمایشگاه «افتاد ولی نشکست»، گالری ویستا
گفتگوی دکتر بهنام کامرانی، دکتر محمدرضا مریدی، غزال زارع
غزال زارع: پیدایش نفت در کشور ما تاریخ دیرینه دارد. البته شناخت این ماده آلی از طریق قیر در بین اقوام باستان، از جمله بینالنهرین، مصر و ایران، موجب کاربست آن در امور شهرسازی، طب، نقاشی، مرمت بنا، ملات و نصب جواهرات بود.
این شعله فروزان، محتملًا از عوامل پرستش آتش هم بوده است که یکی از بزرگترین آیینهای جهان باستان و تمدنهای کهن را به همراه رشد اقتصادی، با توسعه شهرسازی و راهسازی، تا به امروز برای بشر باقی گذاشته است.
از شما دعوت میشود تا به مطالعه گفتوگو با جناب آقای دکتر بهنام کامرانی (هنرمند) و آقای دکتر محمدرضا مریدی (جامعهشناس)، از منظر اقتصاد و هنر و اهمیت صنایع نفت و پتروشیمی و تأثیر آن در مدرنیته، بپردازید.
در بخشی از این گفتوگو به جامعهشناسی مصرف (ملامین) در فرهنگ غالب پرداخته میشود.
#جناب آقای مریدی، از زمانی که نفت مصرف و جنبه بازرگانی پیدا کرد، چه تغییرات زیرساختی در شکلگیری فرهنگ مصرف ایجاد شد؟ #آقای کامرانی، شما هم دیدگاه خود را در رابطه با میدان بازرگانی صنایع نفت بفرمایید.
#با توجه به اینکه آقای کامرانی بهعنوان یکی از هنرمندانی هستند که همواره دغدغه معاصریت در گزینشهای بصری ایشان مشهود است... نظر ایشان در مورد کنسرسیوم و تأثیر آن در بافت جامعه فرهنگی ایران را میشنویم.
#آقای مریدی، آیا نفت در صنعتی شدن ایران تأثیرگذار بود یا اتمام دوره زندگی کشاورزی و حضور صنایع دولتهای دیگر، از جمله آلمان، در ایران؟
#آقای کامرانی، ارزشیابی شما از تولید و گسترش مشتقات نفتی در ارتباط با تأثیرپذیری و تأثیرگذاری فرهنگی چیست؟
##آیا پیدایش و گسترش صنایع نفتی و مشتقات آن، نابرابری اقتصادی را بسط داده است؟
##پتروشیمی یکی از مهمترین صنایع حاصل از صنعت نفت است. ارزشیابی شما از آن در زندگی معاصر ایران چگونه است؟
#آقای مریدی، پس از انقلاب ۵۷ تا به امروز، افق زیست و ذائقه دستخوش تغییراتی شده است که درونمایه طبقههای اجتماعی را ضعیفتر، و یا تجملگرایی و مصرفزدگی را بیشتر کرده است. البته این در حالیست که فقر فرهنگی رو به گسترش بوده است که زیرساخت اقتصادی را بیشتر دستخوش تغییرات کرده است. در این رابطه چه نظری دارید؟
#آقای کامرانی، از نگاه شما پدیدههای نوبنیاد و خودجوش جامعه هنر ایران چه میزان وابسته به اندیشه و عملکرد صنایع در ایران است؟ این چیستی و چگونگی را بهعنوان پدیده تاریخی یا فقط برگرفته از رفتار اجتماعی مردم میبینید؟
##عرضه و تقاضا از عوامل مهم در فرهنگ مصرف است. خاورمیانه به دلیل داشتن بیشترین منابع نفتی و پتروشیمی، بیشترین نمایش را در مبادله کالا و به دنبال آن مدهای اجتماعی تا کنون داشته است. اینگونه از شکلگیری خردهفرهنگها در شکلگیری هنر والا و هنر پست را، به مثابه یک رسانه، چگونه میتوان تحلیل کرد؟
##پروژه «افتاد ولی نشکست / pk_14» یکی از پروژههای کیوریتوریالی بود که با تمرکز بر جامعهشناسی مصرف ظروف ملامین و چگونگی تغییر سلیقه مردم در طی چهل سال اخیر شکل گرفت. در مورد صنعت ملامین و ارتباط چنین پروژههایی بفرمایید.
غزال زارع
با احترام
اوایل مرداد ۱۴۰0


محمدرضا مریدی
درباره نمایشگاه غزال زارع
نفت موهبتی نفرینشده است؛ هم پیشبرنده توسعه در ایران بوده و هم مانع توسعه. تری لین کارل در کتاب «معمار فراوانی» به سرنوشت مشترک کشورهای صادرکننده نفت چون ونزوئلا، ایران و الجزایر اشاره میکند که چگونه مسیر مشترک و سرنوشت مشترک پیدا کردند؛ مسیری رو به زوال. اما این فقط مسئله نفت نیست؛ کشورهایی که فراوانی منابع طبیعی دارند ــ حالا از هر نوع که باشد، معدن یا نفت ــ که منجر به خامفروشی منابع شود، به تله توهم توسعه میافتند. درآمدهای بدون اتکا به تولید، منجر به ساخت دولتهای مستبد و بدون توجه به ملت میشود.
در جهشهای فروش، همانگونه که نفت در دهه ۱۹۷۰ شاهدش بود، چشمانداز روشن آینده ظاهر میشود که منجر به افزایش هزینه عمومی برای دولتها میگردد و با کاهش فروش، دولتها دچار سقوط میشوند؛ همانگونه که ایران در مقاطع مختلف تاریخی تجربه کرده است. مهمتر اینکه «فراوانی منابع» موجب دخالت دیگر کشورها در نظام سیاسی داخلی میشود. قدرتهای بزرگ تلاش میکنند سهم بیشتری در کنترل منابع داشته باشند و همین، تنشهای خارجی را افزایش میدهد و منجر به بیثباتی در داخل میشود.
خاورمیانه که ۷۰ درصد گاز جهان و ۴۰ درصد نفت جهان را در خود دارد، برای قدرتهای بزرگ که به دنبال کنترل اقتصاد انرژی هستند قابل چشمپوشی نیست. از همینروست که جنگ به وقفه در خاورمیانه جریان دارد. جدال اصلی برای کنترل اقتصاد انرژی و نفت است. ایران نیز در مرکز این مناقشه و جنگ قرار دارد.
ایران که پس از انقلاب مشروطه توانسته بود نهاد سلطنت را تا حدی مشروط به قانون کند و از مرکزگرایی قدرت کمی بکاهد، بار دیگر با اوجگیری درآمدهای نفتی به مسیر شکلگیری دولتهای مرکزگرا وارد شد. یکی از نقاط عطف درآمدهای دولت از نفت در سال ۱۳۱۳ است؛ یعنی پس از بازنگری در قرارداد دارسی. در همین نقطه عطف است که پهلوی اول تغییر مسیر میدهد و از میراث مشروطه دور میشود و مجلس را به حاشیه میراند و دربار را بر همه امور مسلط میکند.
همچنین در سال ۱۳۳۲ که صادرات نفت خام دوباره اوج میگیرد، رفتار سیاسی دولت پهلوی دوم مرکزگراتر میشود. در سالهای بعد از انقلاب نیز اوجگیری درآمدهای نفتی موجب چرخش سیاسی دولتها شد. مانند اوجگیری درآمد نفتی در سال ۱۳۶۹، یعنی پس از حمله عراق به کویت که قیمت نفت در بازارهای جهانی افزایش یافت و ایران با اتکا به این درآمد، سیاست تعدیل اقتصادی را دنبال کرد. کمی بعد، در آغاز دهه ۱۳۷۰ که این درآمد ناگهان کاهش یافت، کشور با تورم شدید مواجه شد و عدمتوازن هزینه و درآمد کشور را به چالش کشید.
در سال ۱۳۸۴ با اوجگیری درآمدهای نفتی بار دیگر دولت به استقبال این درآمد رفت و با شتابزدگی سیاسی و بدون برنامه اقتصادی، موجب افزایش نقدینگی در جامعه و افزایش تورم افسارگسیخته شد. این تاریخها نقاط عطف سیاست و اقتصاد در ایران هستند و نشان میدهد چگونه درآمد نفت رفتارهای سیاسی دولتها را تغییر میدهد؛ چگونه نفت توهم توسعه و پیشرفت ایجاد میکند.
اما نفت فقط رفتار دولتها را تغییر نمیدهد، بلکه رفتار مصرفی مردم را نیز تغییر میدهد. با درآمدهای نفت، سادهترین کار واردات هر چیز است. هر چیز را میتوان با قیمت رقابتی ارزانتر از بازار جهانی وارد کرد؛ از ماشین گرفته تا گوشت و غلات. دولتها برای نمایش رفاه اقدام به وارد کردن اقلام مصرفی میکنند.
درآمدهای نفت بهجای سرمایهگذاری در صنایع سنگین، به بخش واردات و خرید محصولات میرود. واردات به ابزار سیاسی دولت تبدیل میشود. هر جا که منتقدان پایگاه اقتصادی بیابند (از صنعت تا کشاورزی) میتوان محصول خارجی وارد کرد و منتقدان سیاسی را به مثابه رقبای اقتصادی از صحنه به در کرد.
از همینرو پیش از انقلاب، اقتصاد کشاورزی که پایگاه طبقه متوسط سنتی بود مورد بیاعتنایی قرار گرفت و با واردات محصولات کشاورزی این طبقه تضعیف شد. در سالهای پس از انقلاب نیز اقتصاد تولیدی اصناف داخلی (از کارگاههای کفش و چرم تا نساجی و پارچه) که پایگاه طبقه متوسط شهری بود، با واردات بیرویه کالاها ورشکسته شد. از همینروست که گفته میشود نفت جامعه را شکننده میکند.
نفت اما دستاوردهای زیادی داشت؛ از جمله شکلگیری طبقه متوسط شهری جدید در ایران. نفت محرک مدرنیزاسیون بود. شهرها به عرصه نمایش پیشرفت و قدرت سیاسی دولتها درآمد که با تأسیس سازمانهای اداری، مؤسسات آموزشی، مراکز درمانی و نهادهای قضایی مردم را به خود فرا میخواندند.
طی دهه ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۰ طبقه شهری تازهای شکل گرفت. در پاسخ به انبوه جمعیت شهری، کالاهای انبوه پلاستیکی تولید شد. ظروف پلاستیکی نمادی از سبک زندگی تازه شدند؛ تجملاتی نبودند اما مدرن بودند؛ ارزان بودند اما جدید بودند. ظروف سطحی براق داشتند، تنوع طرح داشتند و سریع شسته میشدند.
نهتنها ظروف پلاستیکی بلکه ساختمان پلاسکو (که متعلق به شرکت پلاستیکسازی القانیان بود) به نمادی از زندگی مدرن تهران تبدیل شد. از همینرو ظروف ملامین دلالتهای تاریخی و فرهنگی دارد؛ اشاره به ظهور طبقهای جدید و سبک زندگی نو در تاریخ ایران دارد که بهتدریج پس از نیم قرن رو به زوال رفت. فروپاشی ساختمان پلاسکو نمادی از این افول بود.
این ساختمان و ظروف ملامین به یک خاطره نسلی تبدیل شدهاند. اگرچه بر ویرانههای ساختمان پلاسکو میتوان ساختمانی نو ساخت و ظروف ملامین را با ظروف جدید جایگزین کرد، اما خاطره فرهنگی آنها همچنان تداوم مییابد.
نمایشگاه خانم غزال زارع بخشی از این بازسازی خاطره فرهنگی است؛ زیباییشناختی کردنِ بخشی از تاریخ فرهنگی ایران است.


بدون دیدگاه